کریم ، خان اکبر

کریم خان اکبر معروف به میرزا کریم خان رشتی ،(حدودا)در سال ۱۲۵۵ در رشت بدنیا آمد.پدرش حاج وکیل الرعایا از مالکین و اعیان رشت بود. میرزاکریم مطابق معمول زمان تحصیلاتی نمود و از همان اوان کودکی هوش و ذکاوت خاصی بروز داد.بطوری که در جوانی مغز متفکر خانواده بود.پدر و برادرانش در تمام مسائل، نظرمشورتی او را می گرفتند. در نهضت مشروطیت به آزادیخواهان پیوست و برای استقرار حکومت قانون، اقدامات دامنه داری معمول داشت. در استبداد صغیر،کمیته ی انقلابی گیلان را تشکیل داد و درمنتیجه ی مساعی او یپرم خان به رشت آمد.سردار منصور رشتی و سپهدار تنکابنی به کمیته گرویدند تا سرانجام به عمارت حکومتی حمله برده، آقابالاخان سردار حاکم گیلان را به قتل رسانیده ،شهر رشت را به تصرف قوای انقلاب درآوردند. تمام نقشه های این جنبش به دست میرزا کریم خان تهیه و به دست برادرش معزالسلطان(سردارمحیی)به مرحله ی اجرا درآمد. پس از فتح تهران میرزا کریم خان همه کاره بود ولی به  هیچ وجه کاری قبول نمی کرد .باسفرای روس و انگلیس هر دو ارتباط داشت . در دوران سلطنت احمدشاه ،با سلیمان محسن اسکندری و سیدمحمدصادق طباطبایی حزب سوسیالیست را درست کردند.این حزب در صحنه ی سیاسی ایران وزنه ی مهمی بود . در نیمه های ۱۳۰۲حزب سوسیالیست با رضاخان سردارسپه عهد و میثاقی تنظیم کردند .عهدنامه این بود حزب سوسیالیست برای انتصاب رضاخان به ریاست الوزرائی از هیچ تلاشی مضایقه ننماید و در عوض رضاخان رضاخان پس از رسیدن به این مقام کلیه وزرای خود را از این حزب انتخاب نماید.امضاءکنندگان این پیمان عبارت بودند از رضاخان، خدایارخان ، سلیمان محسن،سیدمحمدصادق طباطبایی و میرزاکریم خان رشتی. پس از گذشت یکماه ،رضاخان از طرف احمدشاه به رئیس الوزرائی رسید و او نیز چند پست کابینه را به سوسیالیستها داد. میرزاکریم خان در ابتدای مشروطیت قریه لشت نشاء(حوالی انزلی)را از میرزا محسن خان امین الدوله اجاره کرده بود و پس از پانزده سال اجاره داری مدعی مالکیت آن شد.دعوی بالا گرفت ،سرانجام با دخالت فرمانفرما حکمیت به سردارسپه داده شد و سردارسپه حکم به محکومیت میرزا کریم خان داد و از آن تاریخ روابط آن دو تیره شد .وقتی سردارسپه به سلطنت رسید،او را تحت نظر قرار داد،بعد او را به یزد تبعید نمود.درتمام مدت سلطنت رضاشاه ،دریزد تحت نظر مأمورین نظمیه قرار داشت .بعد از استعفای رضاشاه تبعید وی نیز پایان یافته و به تهران آمدو منزل او محل رفت آمد بزرگان شد .محمدرضاشاه خود را به او نزدیک کرد تقریبا در تمام موارد او را مورد شور قرار می داد و هفته ای چندروز باهم غذا می خوردند.هرکس حاجتی داشت یا داوطلب شغلیبود، به او متوسل می شد و اگر قولی برای انجام آن می داد حتما آن حاجت برآورده می شد. میرزا کریم خان با قوام السلطنه میانه ای نداشت ،پس از انتصاب قوام به نخست وزیری خصوصا درسال ۱۳۲۴ اختلاف بین آن دو شدت گرفت وغالبا شاه از طرف  قوام تحریک می شد .قوام دستور داد طبق ماده ی ۵حکومت نظامی او را توقیف کردند.تلاش شاه برای آزادی او به جائی نرسید وقریب یکسال در زندان باقی ماند، تا اینکه در سال ۱۳۲۶از زندان به خانه ی خود منتقل گردید و باز تحت نظر پلیس بود . چندماه پس از آزادی نیز در همان سال ۱۳۲۶ درگذشت. میرزاکریم خان در بین دوستان خود مشهور به (مغز شیطان ) بود .گفته می شد موقعی که استالین از قفقاز به رشت به رشت آمده بود وچندماهی در رشت به بمبسازی اشتغال داشت ، در منزل کریم خان بوده است.(برگرفته از کتاب رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران اثردکترباقر عاقلی) ناگفته نماند که در جریان حرکت مجاهدین  از گیلان به سمت قزوین و سپس تهران که منجر به فتح تهران و خلع محمدعلی شاه می گردد در اغلب نبردهای بین یپرم خان با سپاه استبداد به کرات از بمب های دستسازی که از ابداعات میرزاکریم خان رشتی بوده استفاده گردیده و باعث برتری سپاه مجاهدین گشته است. (شهر رشت و رجالی همچون میرزاکریم خان و برادر وی سردارمحیی و یپرم خان  و...نقش بسیار موثری در پیروزی انقلاب مشروطیت داشته اند و جای  آن دارد  که پژوهشگران تأمل بیشتری نمایند.)

گپ و گفتی باخوانندگان همیشگی  و گرامی   وبلاگ

به جهت هرچه پویاتر  و پربارتر شدن این وبلاگ از خوانندگان ،صاحب نظران و پژوهشگران گرامی خواهشمندم مطالب ، تصاویر و اسناد مرتبط با موضوع وبلاگ را به آدرس الکترونیکی www.hoomans1395@gmail.com  ارسال نموده   و مساعدت  و یاری  خود را از ما دریغ ننمایند. چه بسا  که در مجموعه های شخصی و خانوادگی  خوانندگان عکسها و اسنادی  موجود باشد  که  پرده از بعضی رازها و مبهمات تاریخی بر می دارند.     ‌  ‌                                                                                         چندی پیش یکی از خوانندگان دائمی  وبلاگ در قسمت نظرات پرسیده بودند که آیا تصمیم به تألیف و چاپ کتابی درارتباط با موضوع شهربانی (نظمیه) دارم یا خیر؟ درپاسخ این دوست گرامی باید این توضیح را عرض کنم : همانطور که قبلا نیز ذکر کرده بودم  از ابتدا تصمیم  داشتم که مطالب این وبلاگ  کاملا در ارتباط با موضوع نظمیه و تاریخچه ی  تحول آن از بعد انقلاب مشروطیت تا پایان حکومت رضاشاه باشد و کلیه  وقایع و رویدادهای  در ارتباط با نظمیه وشهربانی  برحسب اولویت  زمانی ، مسلسل وار  بدور از هرگونه  حب و بغض و جهت گیری  عقیدتی و سیاسی   همراه با تحلیلی علمی و  مختصر ارائه  گردند  و در نهایت همین مطالب با تغییری جزئی به شکل کتاب  منتشر  و در اختیار عموم قرار گیرد . اما متاسفانه پس از  ارائه چند مطلب اولیه بدلائلی  تقریبا شبیه  به دلیل عدم رعایت  قانون کپی رایت  مجبور  شدم   از عنوان بعضی مطالب پیش از انتشار کتاب پرهیز نمایم ، وهمین موضوع  تغییری اساسی در روند وبلاگ  ایجاد نمود. در بحث انتشار کتاب هم با  مشکلات و موانع  عدیده ای روبرو خواهیم بود . که با این وجود سفارش کفشی آهنین  برای رویارویی  با این مشکلات را داده ام.     جای بسی تأسف  است که  درحال حاضر کتاب سازان از ارج و قرب بیشتری  نسبت به پژوهشگران واقعی  برخوردار می باشند و  پستها و سمت های کلیدی در خصوص ممیزی ، داوری ، چاپ ونشر  اغلب در ید قدرت همین گروه قرار دارد . البته ناگفته نماند که  پژوهشگر واقعی  از زمانی که موضوعی را انتخاب می نماید برای مدت زمان زیادی که گاهأ به ربع  قرن و بیشتر نیز می انجامد تمامی انرژی و زمان و حواس خود را معطوف موضوع  انتخابی  خود می نماید و مجالی برای  تصدی پست و مقام  و تحصیل مال نمی یابد . درعوض پژوهشگر نماها  با تلفیق متون  مختلف از چند کتاب  هرساله  چند کتاب به کارنامه ی تحریری  و علمی خود اضافه  می نمایند و   در هرسال با شروع فصلی جدید تدارک مراسمی  به جهت  رونمایی از کتابی تازه  را   می بینند و اغلب سمت ها و کرسی های اداری و اجرایی  ازآن  همین گروه می باشد. البته  استثنا همیشه و همه جا وجود  داشته و دارد.